خاطره فواد بصری،
گاف منافقین در مواجهه با یک جاسوس نفوذی
درب اتاق باز شد و زنی بنام «مرضیه» با چند نفر از سران فرقه وارد اتاق شدند. روی صندلی نشستند و مرضیه شروع کرد به بد و بیراه گفتن. گفت: «چرا اعتراف نمیکنی که نفوذی هستی چرا وقت ما را میگیری؟
خاطره فواد بصری،
درب اتاق باز شد و زنی بنام «مرضیه» با چند نفر از سران فرقه وارد اتاق شدند. روی صندلی نشستند و مرضیه شروع کرد به بد و بیراه گفتن. گفت: «چرا اعتراف نمیکنی که نفوذی هستی چرا وقت ما را میگیری؟